عوامل اضطراب و سبب شناسی آن

  1. خانه
  2. مقالات روانشناسی
  3. عوامل اضطراب و سبب شناسی آن

عوامل اضطراب و سبب شناسی آن


عوامل اضطراب و سبب شناسی آن 

مقدمه

اضطراب واکنش طبیعی انسان‌ها در برابر فشار روانی است. همه‌ ما در موقعیت‌های تهدیدآمیز یا فشارهای زندگی کم و بیش آن‌ را تجربه کرده‌ایم. در مقاله‌های قبل در خصوص اضطراب به بررسی تاریخچه آن و توصیف اضطراب پرداختیم. در ادامه سبب شناسی اضطراب را بررسی خواهیم کرد.

سبب شناسی اضطراب

فروید اضطراب را هشداری حاکی از وجود خطری در ناخودآگاه می‌دانست. اضطراب به عنوان یک هشدار، ایگو را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می‌کند. اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار است برود، ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی نماید.

سبب شناسی اختلال اضطراب فراگیر شامل عوامل زیستی و عوامل روانی اجتماعی می‌گردد. در این مقاله به بررسی عوامل زیست شناختی در اختلال اضطراب فراگیر خواهیم پرداخت.

عوامل زیست شناختی

برخی بررسی‌ها نشان داده که اختلال اضطراب فراگیر (GAD) ممکن است یک مؤلفه ارثی داشته باشد. در خویشاوندان افراد مبتلا به این اختلال، GAD فراوان یافت می‌شود و نرخ همگامی بین دوقلوهایMz  بالاتر از دوقلوهای Dz است. اما وسعت این مؤلفه ارثی ظاهرا در بهترین حالت خود نسبتا خفیف است. درحال حاضر باید بگوییم که اطلاعات ضد و نقیض هستند. اما این وضعیت که روان رنجورخویی، ویژگی شخصیتی مرتبط با تمام اختلالات اضطرابی، پدیده‌ای موروثی است، نشان می‌دهد که عوامل ژنتیکی را نباید از دایره عوامل موثر احتمالی حذف کرد.

شایع ترین الگوی عصب- زیست شناختی اضطراب فراگیر بر اساس درک ما از عملکرد بنزودیاپین‌ها، گروهی از داروهای غالبا موثر در درمان اضطراب، است. پژوهشگران نوعی گیرنده بنزودیاپینی در مغز کشف کرده‌اند که با اسید گاما آمینوبوتریک (GABA) ارتباط دارد. در واکنش‌های عادی ترس، یافته‌های عصبی سراسر مغز شلیک می‌شوند. همچنین در نتیجه این شلیک عصبی، دستگاه گابا که بازدارنده فعالیت فوق است، تحریک گردیده و سبب کاهش اضطراب می‌شود. شاید اختلال اضطراب فراگیر، حاصل نوعی نارسایی در دستگاه گابا باشد که سبب ناتوانی در مهار اضطراب می‌گردد.

بنزودیاپین ها احتمالا با آزاد کردن گابا باعث کاهش اضطراب می‌شوند. به همین سیاق، داروهایی که موجب توقف یا بازداری دستگاه گابا می‌شوند، اضطراب را افزایش می‌دهند . به رغم اینکه باید مسایل زیادی روشن شوند، به نظر می‌رسد که این دیدگاه، شناخت ما را از اضطراب افزایش می‌دهد.

عوامل روانی اجتماعی

دو مکتب فکری عمده درباره عوامل روانی- اجتماعی ایجادکننده اختلال اضطراب فراگیر وجود دارد که یکی مکتب شناختی رفتاری است و دیگری مکتب روانکاوی.

دیدگاه روانکاوی

نظریه روانکاوی منبع اضطراب فراگیر را تعارض ناهشیار من (ego) با تکانه‌های نهاد می‌داند. این تکانه‌ها، که معمولا ماهیت جنسی یا پرخاشگرانه دارند، می‌کوشند ابراز شوند، اما من به خاطر ترس ناهشیار از تنبیه به آن اجازه بروز نمی‌دهد. از آنجا که منبع اضطراب ناهشیار است، شخص بدون آن که دلیلش را بداند، احساس بیم و پریشانی می‌کند. منبع واقعی اضطراب، یعنی تمایل مربوط به تکانه‌های نهاد که قبلا سرکوب شده‌اند و در حال حاضر می‌خواهند متجلی شوند، همیشه وجود دارد. از یک لحاظ، راهی برای اجتناب از اضطراب وجود ندارد؛ اگر شخص از نهاد خود بگریزد، دیگر زنده نخواهد ماند. بنابراین، تقریباً همیشه احساس اضطراب می‌کند. شخصی را که دچار فوبی است می‌توان خوش اقبال‌تر دانست، چرا که طبق نظریه‌های روانکاوی، اضطراب آنها با شیء یا موقعیتی بخصوص که بتوان از آنها اجتناب کرد، جایگزین می‌گردد. در شخص مبتلا به اضطراب فراگیر چنین دفاعی شکل نگرفته است و به همین خاطر همواره اضطراب دارد.

دیدگاه رفتاری- شناختی

مفهوم اصلی در نظریه های شناختی- رفتاری مربوط به GAD آن است که اختلال مزبور در نتیجه فرآیندهای شناختی تحریف شده یا مخدوش به وجود می‌آید. افراد مبتلا به GAD غالبا رویدادهای عادی نظیر عبور از خیابان را بد دریافت می‌کنند و آنها را تهدیدآمیز می‌بینند؛ شناخت این افراد متوجه فجایع مورد انتظار در آینده است بیماران مبتلا به GAD به سهولت متوجه محرک‌های تهدید کننده می‌شوند. وانگهی، بیماران مبتلا به GAD بیش از سایرین محرک‌های مبهم را تهدید آمیز تفسیر می‌کنند و به نظرشان وقایع ناخوشایند به احتمال فراوانتری برایشان اتفاق می‌افتد. حساسیت بالای بیماران GAD نسبت به محرک‌های تهدیدآمیز در مواقعی که محرک مزبور را نمی‌توان به صورت هشیار ادراک کرد، باز هم مشاهده می‌شود. نظریه پردازان یادگیری ، برای یافتن علت اضطراب فراگیر به محیط رجوع می‌کنند.

اضطراب نتیجه مواجه شدن افراد با محرکی دردناک است که نسبت به آن مهار ندارند. ویژگی اصلی تمامی نظریه‌های شناختی در مورد اضطراب این است که فرد تصور می‌کند مهار خود را از دست داده است. بنابراین، در الگوی رفتاری- شناختی به کنترل (مهار) و درماندگی توجه می‌شود.

علاوه بر احساس ناتوانی در کنترل عامل تنش‌زا، فرآیندهای شناختی متعدد دیگری نیز معمولا در مبتلایان به اختلال فراگیر مشاهده می‌شود. این بیماران اغلب رویدادهای خوب و خوش بینانه مثل ردشدن از خیابان را تهدیدآمیز تلقی می‌کنند و شناخت آنها متوجه وقوع فجایع در آینده است . بورکووک و همکارانش اخیرا دیدگاه‌های شناختی دیگری را ارائه کرده اند. توجه اصلی آنها متوجه نشانه اصلی اختلال اضطراب فراگیر، یعنی نگرانی است. از منظر اصل تنبیه، ممکن است نگرانی بیش از حد برخی افراد تعجب‌آور باشد، چرا که تصور می‌رود که نگرانی حالتی منفی است که باید جلوی تکرار آن گرفته شود. برکووک و همکارانش شواهدی در دست دارند که ثابت می‌کند نگرانی در حقیقت نوعی تقویت منفی است که حواس بیمار را از هیجان منفی پرت می‌کند و لذا، در نتیجه پیامد مطلوبی که برای فرد به ارمغان می آورد، تحکیم می‌شود.

کلید اصلی درک این موضع پی بردن به این نکته است که نگرانی، برانگیختگی هیجانی چندانی ایجاد نمی‌کند. مثلا، نگرانی تغییرات فیزیولوژیکی را که معمولا توأم با هیجانات است ایجاد نمی‌کند و درواقع، پردازش محرک هیجانی را متوقف می‌سازد. پس افراد مبتلا به GAD به کمک نگرانی از تصورات آزارنده اجتناب می‌ورزند و در نتیجه اضطراب ناشی از این تصورات آزار دهنده خاموش نمی‌شود. اما تصورات اضطراب انگیزی که بیماران دارای GAD از آن اجتناب می‌کنند چیستند؟ یک احتمال از داده های بدست آمده این است که افراد  مبتلا به GAD آسیب‌های بیشتری مانند مرگ، صدمات و جراحات، یا بیماری را در گذشته خود گزارش می‌کنند و با این حال، این آسیب‌ها همان موضوعات نگران کننده‌ای نیستند که در حال حاضر آنها را ناراحت می‌کنند؛ شاید این نگرانی است که باعث می‌شود حواس آنها از تصورات ناراحت کننده آسیب‌های گذشته، به جای دیگری معطوف شود.

منبع: مرکز روانشناسی ماهان

نظر بدهید

مطالب مرتبط

کپی رایت 1400 © تمام حقوق متعلق به هلدينگ آموزشی ماهان است. طراحی توسط طراحان پویا