درمان در اختلال اضطراب فراگیر (قسمت اول)
مقدمه
اختلال استرس و اضطراب شدید یا حاد یک وضعیت روانی است که میتواند بلافاصله پس از یک رویداد یا حادثه آسیبزا رخ دهد. استفاده از انواع راههای درمان اختلال اضطراب فراگیر به ما کمک میکند تا بتوانیم تا حد زیادی این اختلال را کنترل کنیم. پس از بررسی تاریخچه و توصیف اضطراب فراگیر در مقالات قبلی، در ادامه به بررسی درمان در اختلال اضطراب فراگیر خواهیم پرداخت.
درمان در اختلال اضطراب فراگیر
موثرترین درمان بیمان دچار اختلال اضطراب فراگیر احتمالا ترکیبی از رویکردهای رواندرمانی، دارو درمانی و درمانهای حمایتی است. در این مقاله به بررسی دارو درمانی در اضطراب خواهیم پرداخت.
دارو درمانی
برای تجویز داروی اضطراب زدا به بیمار مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر ندرتا میشود در معاینه اول تصمیم گرفت. از آنجا که اختلال مزبور ماهیتا دراز مدت است، باید نقشهای دقیق برای درمان آن طرح کرد. داروهای عمدهای که برای درمان اختلال اضطراب فراگیر باید مورد توجه قرار داد بوسپیرون، بنزودیازپین و مهارکنندههای اختصاصی بازجذب سروتونین (SSRI ها) و ونلافاکسین (effexor) است. داروهای دیگری که ممکن است مفید واقع شود عبارت است از سه حلقهایها مثل ایمی پرامین (tofranil)، داروهای ضد هیستامینی و آنتاگونیست های β- آدرنرژیک نظیر پروپرانولول (inderal).
درمان دارویی اختلال اضطراب فراگیر را برخی به مدت شش تا دوازده ماه لازم میدانند، اما برخی شواهد حاکی از آن است که این درمان باید دراز مدت و ای بسا مادام العمر باشد. پس از قطع درمان، حدود بیست و پنج درصد از بیماران در ماه اول و شصت تا هشتاد درصد از آنها در سال اول دچار عود اختلال میشوند. گرچه برخی از بیماران به بنزودیاپینها وابسته میشوند، اما به اثرات درمانی بنزودیاپینها، بوسپیرون یا SSRI ها به ندرت تحمل پیدا میشود.
روان درمانی
رویکردهای عمده رواندرمانی در مورد اختلال فراگیر عبارت است از رویکرد شناختی-رفتاری، رویکرد حمایتی و رویکرد مبتنی بر بینش. هنوز داده چندانی در مورد ارجحیت نسبی این رویکردها بر یکدیگر در دست نیست، اما دقیقترین مطالعات با استفاده از فنون شناختی-رفتاری بوده که به نظر میرسد هم در کوتاه مدت اثربخش باشند و هم در درازمدت. در رویکردهای شناختی فرض بر آن است که یک سلسله تحریفهای شناختی در بیمار وجود دارد و مستقیما به همینها پرداخته میشود، و در رویکردهای رفتاری مستقیما به علایم جسمی بیمار پرداخته میشود. فنون عمدهای که در رویکردهای رفتاری به کار میرود، آرام سازی و پسخوراند زیستی (بیوفیدبک) است. برخی دادههای اولیه حاکی از آن است که ترکیب رویکردهای شناختی و رفتاری مؤثرتر از کاربرد هر یک به تنهایی است. در درمان حمایتی به بیمار اطمینان و آسودگی خیال داده میشود، اما اثربخشی درازمدت آن محل تردید است. در رواندرمانی مبتنی بر بینش، بر کشف تعارضهای ناخودآگاه بیمار و شناسایی نقاط قوت ایگو تأکید میشود. در چندین گزارش موردی ذکر شده است که روان درمانی مبتنی بر بینش در درمان اختلال اضطراب فراگیر اثربخش است، منتها هنوز مطالعه بزرگ و کنترل شدهای در دست نیست.
بنا بر دیدگاه روانکاوانه، اضطراب در برخی موارد هشداری است دال بر وجود آشوب و دغدغهای در ناخودآگاه که لازم است چارهای برایش اندیشیده شود. این اضطراب بسته به اینکه در چه موقعیتی عارض شده باشد، میتواند طبیعی، انطباقی، غیرانطباقی، بسیار شدید، یا بسیار خفیف باشد. طی چرخه زندگی فرد، اضطراب در موقعیتهای متعددی پیدا میشود که خیلی از اوقات، تخفیف آن مناسبترین نیست.
در مورد بیماری که ذهنیت روان شناختی و انگیزه فهم منابع اضطرابش را دارد، رواندرمانی ممکن است درمان انتخابی باشد. رواندرمانی را با عنایت به این نکته باید ادامه داد که ممکن است اضطراب فرد با موثر واقع شدن درمان افزایش یابد. هدف از رویکرد روانپویشی افزایش تحمل اضطراب در بیمار است نه رفع اضطراب؛ تحمل اضطراب بنابه تعریف، این قابلیت است که فرد وقتی دچار اضطراب میشود، لازم نباشد آن را تخلیه کند. پژوهشهای تجربی حاکی از آن است که بسیاری از بیمارانی که با موفقیت رواندرمانی شدهاند، ممکن است پس از ختم آن باز هم دچار اضطراب بشوند، اما چون تسلط ایگو در آنها افزایش یافته است، میتوانند از علامت اضطراب به عنوان هشدار استفاده کنند و درباره کشمکشهای درونی خود بیندیشند و بر فهم و بصیرت خود بیفزایند. رویکرد روانپویشی در مورد بیمار مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مستلزم آن است که معلوم شود ترس زمینهای بیمار از چیست.
درمان در اختلال اضطراب فراگیر (قسمت دوم)
منبع: مرکز روانشناسی ماهان