سلامت عمومی از منظر مکتب روانکاوی
مقدمه
براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روانی نه تنها فقدان بیماری و ناتوانی است، بلکه حالت سلامتی کامل فیزیکی روانی- اجتماعی را شامل می شود، در واقع سلامت روان یک حالت ذهنی است که سلامت هیجانی نسبتا رها شده از نشانه های اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط کارآمد مقابله با خواسته های تنش زای زندگی را در بر می گیرد.
در مقاله های پیشین مفهوم سلامت روانی را تعریف و آن را از منظر مکاتب زیست گرایی و بوم شناسی (اقلیم شناسی) بررسی کردیم. در مقاله ی پیش رو مفهوم سلامت عمومی را از دیدگاه مکتب روانکاوی بررسی خواهیم کرد.
مکتب روانکاوی
زیگموند فروید بنیانگذار روانکاوی، یک پزشک بود. به همین دلیل از سوی روانپزشکی به آسانی پذیرفته شد. به علاوه مکتب روانکاوی و مکتب زیست گرایی شباهت هایی دارند. روانکاوی مثل زیست گرایی بر مفهوم تعادل بین ساخت ها، تشخیص و درمان استوار است. درباره بهداشت روانی، مفاهیم روانکاوی زیادی وجود دارد و برخی شاگردان فروید از اندیشه اصلی او فاصله گرفته اند تا نظر خود را ارائه دهند. در اینجا سنتی اندیشه روانکاوی مطرح می شود.
روانکاوی اعتقاد دارد که شخصیت از سه عنصر تشکیل شده که عبارتند از: نهاد، خود و فرا خود
نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است، عنصری که هنگام تولد حضور دارد. نهاد تنها منبع همه نیروهای غریزی فرد است و از اصل لذت پیروی می کند و می خواهد بلافاصله ارضا شود. نهاد معمولا به شیوه تکانشی غیرمنطقی و غیراخلاقی است عمل می کند. من از بدو تولد به بعد همراه با رشد کودک ساخته می شود. من تابع اصل واقعیت است بنابراین تحلیل می کند، می فهمد و ناسازگاری می کند.
من برتر در اوایل کودکی آغاز می شود و از اصل کمال جویی و آرمانی پیروی می کند. من برتر برای فرد وجدان اخلاقی فراهم می کند و او را از ممنوعیت های پدر و مادر، تابوها و الزام های اجتماعی آگاه می کند و به نظر برخی روانکاوان بهداشت روانی زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگار شود همچنین تا کنشهای غریزی نهاد به کنترل درآید، حتی برخی روانکاوان از قابلیت سازگاری فراتر می روند و می گویند که فرد باید بتواند بین سه عنصر شخصیت(نهاد، خود و فراخود) تعادل برقرار نماید. بنابراین اگر بین نهاد و من برتر تعارضی پیش آید، بیماری روانی ظاهر خواهد شد.
روانکاوان روی شخصیت ایده آل تکیه دارند و من را میانجی بین خواسته های نهاد و کنترل من برتر می دانند، بهنجاری را میانجی گری صحیح منطقی بین دو قدرت نهاد در من برتر می دانند. روانکاوی به مراحل مختلف رشد روانی و عملکرد صحیح و خالی از تعارض ایگو، استفاده از مکانیزم های دفاعی سازنده در فشارها و ضربه های شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند.
از نظر روانکاوی سلامت روانی دو جنبه دارد: سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازگاری با محیط درونی.
محیط مجموعه عوامل و امکاناتی است که مراجع می تواند از آن برای توسعه توانایی های خود به منزله یک انسان آزاده دست به انتخاب بزند.
به عقیده فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روانی - جنسی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچ مرحله ای بیش از حد تثبیت نشده باشد و به نظر وی کمتر انسانی متعارف به حساب می آید و هر فردی به نحوی نامتعارف است.
منبع: نظریههای مشاوره و رواندرمانی شفیعآبادی، ناصری